loading...

اخبار مركز آموز هاي عالي آزاد خبر

اخبار مركز آموز هاي عالي آزاد خبر

بازدید : 313
11 زمان : 1399:2

دوبلر و گوينده ي راديو . متولد سال ۱۳۳۸ در تهران است . مريم شيرزاد فعاليت هنري خود را با گويندگي در برنامه كودك راديو شروع كرد و بعد از انقلاب و از سال ۱۳۵۹ جذب دوبله شد . گويندگي در نقش اوشين در سريال سالهاي دور از خانه، در نقش شازده كوچولو و در نقش آن شرلي در سريال رؤياي سبز از كارهاي مريم شيرزاد مي باشد.

شركت در دوبله همزمان در جشنواره فيلمهاي كودك و نوجوان اصفهان چندين دوره

سريال ( سال هاي دور از خانه ) « اوشين » براي اولين بار حدود 30 سال پيش براي اولين بار از شبكه دو سيما پخش شد و مخاطبان بسياري در كشورمان درگير زندگي شخصيت اصلي اين سريال يعني زني به نام اوشين شدند كه از كودكي تا لحظه مرگ شرايط سخت و متفاوتي را گذراند . اما يكي از عوامل جذابيت اين سريال، دوبله خوب و روان آن بود كه به همت « ژاله علو » انجام شده بود و به جاي شخصيت اصلي اين سريال در دوران كودكي و بزرگسالي « مريم شيرزاد » سخن گفت . پخش اين سريال به نيمه رسيده و طبق اعلام نظرسنجي هنوز و پس از گذشت 30 سال بيش از 57 درصد بيننده دارد . آنچه در ادامه مي خوانيد گفت وگو با شيرزاد گوينده نقش اوشين است :

**زمان دوبله سريال اوشين چند سالتان بود؟

-فكر كنم 25 يا 26 سالم بود.

**هنگام دوبله سريال اوشين چند سال سابقه فعاليت داشتيد؟

-من 12 سالم كه بود گوينده برنامه كودك راديو بودم . بعد سال 58 و 59 آمدم دوبله . قبلش گوينده راديو بودم و در نمايش هاي راديو گوينده كودك بودم . در راديو هم گوينده بودم و هم كار نمايش انجام مي دادم . اوشين را هم در سال هاي 64 و 65 كار كردم.

**متولد چه سالي هستيد؟

- من متولد 1338 هستم.

*پيش از اوشين به جاي مسافر كوچولو صحبت كرده بودم

**چطور براي دوبله اوشين انتخاب شديد؟

-آن زمان يك وضعيتي در دوبله ايجاد شده بود كه دوست نداشتم بروم . يك روز آمدم خانه و گريه كردم. پدرم گفت اين چه كاري است مي روي در اتاقت گريه مي كني؟ گفتم اذيت مي شوم، گفت اگر اذيت مي شوي نرو و اگر مي روي گريه نكن. همان زمان ها بود كه آقايي زنگ زدند به من براي كار خانم ژاله علو، گفتند شما بياييد . گفتم من ديگر نمي آيم از ايشان تشكر كنيد . چون خانم ژاله هم از راديو واحد نمايش راديو من را مي شناختند، ايشان راديو هم مي آمدند و وقتي پيش هم بوديم به من مي گفتند هم خال من بشين كنار من . ( چون دو نفرمان روي چانه هايمان خال داشتيم. ) ايشان به خانم ژاله مي گويند كه من نمي آيم . البته سريال مسافر كوچولو را هم آن موقع كار كرده بودم . ولي اذيت مي كردند يعني يك طور رقابت نابرابر بود . يكي كه مي آمد كارش خوب بود سعي مي كردند سرش را زير آب بكنند . حضور يك آدم جديد كه يك مقدار بيشتر از خودش پيش برود در هر سيستمي همين طور است به ندرت پيش مي آيد آدم ها پذيرا باشند به خصوص آنهايي كه بي استعداد هستند از اينكه آدمي سرجايش است و درست است خرسند نيستند و بنابراين سعي مي كنند او را يك طوري آزرده كنند تا از آن دايره دور شود.

**در نهايت چه شد كه راضي شديد؟

-به هر تقدير من از محيط گرم و صميمي آمده بودم اين چيز ها را نمي توانستم بپذيرم . يعني صفا و صميمت من را كوك مي كرد كه كارم را انجام دهم و عكس آن من را قفل مي كرد در خودم و نمي توانستم كارم را انجام دهم . جوان بودم و بيشتر احساساتي بودم . الان 54 سالم است همه عالم بريزند سرم مشكلي برايم پيش نمي آيد. آن آقا به خانم ژاله مي گويد كه فلاني نمي آيد، بعد دوباره آن آقا به من زنگ زد و گفت خانم ژاله قبول نكرد و گفت شما خودتان تماس بگيريد . من هم گفتم چشم . زنگ زدم و گفت دختر تو چرا نمي آيي؟ گفت نه . گفتم شما مي دانيد محيط دوبله چگونه است با روحيه من سازگار نيست . خانم علو گفت نه من خواهش مي كنم تو بيا رُل اين بچه را بگو ديگر نيا . گفتم چشم . بعد آمدم و بچگي اوشين را گفتم و بعد از چند مدت كه گذشت گفت مريم بيا بزرگي او را هم تو بگو، گفتم خانم ژاله نمي توانم . گفت من كمكت مي كنم، گفتم من تا حالا بزرگسال نگفتم، آن اولين كاري بود كه به زبان بزرگسال دوبله مي كردم . و واقعاً چقدر مهربانانه و چقدر مادرانه و انساني و با عاطفه و لطف و صفا به من كمك كردند و من تا زنده هستم خودم را مديون و ممنون ايشان مي دانم.

**شما به واسطه صدا نمي توانستيد رُل بزرگ را بگوييد يا تجربه نداشتيد؟

-من 25 سالم، طبيعتاً يك صداي 25 ساله داشتم ولي چون مدام كار كرده بودم كه جاي بچه ها حرف بزنم و وقتي رُل را انتخاب مي كنم يك خط دو خط نيست . و اين حس صدا و اين تجربه داشتم مي دانستم چون كار نمايش كرده بودم، هم بايد صدايم را حفظ كنم و هم صدايم به آن شخصيت بخورد، اين ها را ياد گرفته بودم چند سالي كه در دوبله مانده بودم مي دانستم بايد صدا حفظ شود و وقتي مونولوگ دارم اين كار دشوارتر است . الان هم اگر پيرزن هم به من بدهند مي توانم صدايم را ده ساعت صدايم را براي پيرزن نگه دارم . يعني به هر كيفيتي كه حرف زدم آن را ادامه دهم ولي اين بعد از گذشت 30 سال كار است نه براي كسي كه 6، 5 سال در كار دوبله آمده و جاي نقش اول جوان حرف نزده است و مي دانستم اين نقش چقدر دراماتيك است و بايد پر از حس و حال باشد . خيلي هم دوست داشتم ولي مي ترسيدم از اينكه بازنده بشوم و بد بگويم . اما برايم عجيب است كه خيلي با استقبال روبرو شد.

*زمان دوبله اوشين به مسافرتي تكرار نشدني رفتم

**پس با كمك خانم علو نقش بزرگسالي اوشين را هم گفتيد؟

-بله . البته يكسري اتفاقات هم افتاد . مثلا من يك هفته بايد يك سفري را مي رفتم به من گفتند اگر بروي گوينده را عوض مي كنيم من گفتم بايد اين سفر را بروم به خاطر اينكه مدتي پس از مرگ پدرم، همه خانواده براي فوت پدر جمع شده بودند و مي خواستيم دور هم باشيم و با هم خاطرات پدر را تعريف كنيم و كمي به آرامش برسيم . گفتند نمي شود سريال روي آنتن است . آن موقع اين حرف را زدم آن ها گفتند اِ .. . اين پر رو شده است حالا شايد با گذشت زمان يك حرمتي داشته باشم و به حرف من گوش دهند ولي آن زمان اين به ذهن آن ها آمد كه اين پر رو شده است و رُل اول را مي گويد حالا ژست مي گيرد . بعد گفتند نه نمي شه . گوينده اش را عوض مي كنيم و ديگر همان مي ماند . گفتم باشد و رفتم . ما رفتيم زيباكنار كه غم پدرم يادمان برود و مادرم سرحال شود.

الان خوشحال هستم كه اين كار را كرده ام، آن سفر را رفتم كه مادرم بود و الان نيست، برادر بزرگم بود كه الان نيست كه الان غبطه نمي خورم كه آن سفر را رفتم و با اينكه آن سريال مهم شده و مردم دوست شده بودند، ولي من آن سفر را رفتم چون ديگر پيش نيامد كه ما دسته جمعي سفر برويم.

اگر آن سفر را نمي رفتم الان زار زار گريه مي كردم چون ديگر نه مادرم هست و نه برادرم كه سفر برويم. نمي توانستيم تاريخ سفر را عوض كنيم، خواهر و برادرم بايد برمي گشتند و هيچ طوري جور نمي شد و تابستان هم بود . تلويزيون را روشن كرديم و گفتند ناراحت نيستي گفتم نه ولي ته دلم ناراحت بودم چون با اوشين دوست شده بودم . ديدم خانم افشاري اوشين را مي گويند و خيلي خوب گفتند . برگشتم تهران يادم نيست چه كسي به من زنگ زد و به من گفتن بيا.. . گفتم براي چه كاري؟ گفت اوشين ديگر، گفتم مگر شما نگفتيد گوينده را عوض كرديد؟ گفتند نه بيا. مردم پاشنه تلفن روابط عمومي را از جا درآورده بودند كه چرا دوبلور اوشين را عوض كرده ايد؟ اينقدر تلفن زده بودند كه گروه پشيمان شده بودند . اين ها واقعاً مصمم بودند با آن خانم ادامه بدهند.من يادم است راديو پيام كار مي كردم يك نفر كه بولتن مي آورد مي گفت اين بولتن تمامش اين است كه چرا دوبلور اوشين عوض شده است . اگر انسان نيتش خير باشد و خودخواهانه نباشد عالم و كائنات و پروردگار همه چيز آدم درست مي آورد سر جاي خودش.

*دوبله سريال اوشين نان داغ كباب داغ بود

**آن موقع دوبله را هفته به هفته انجام مي داديد؟

-بله مثل نان داغ كباب داغ بود . ما هر هفته سريال را براي هفته بعد دوبله مي كرديم و فشار كار زيادي بر ما بود.

**زماني كه اوشين پخش مي شد شما فكر مي كرديد اينقدر بگيرد؟

-ابدا اولاً خيلي تجربه نداشتم كه بفهمم و الان هم لاجرم از تجربه مي فهمم كه اين فيلم مي گيرد و اين فيلم خوب است و آن موقع اينقدر تجربه نداشتم در كار دوبله كه بفهمم . اما اينكه خيلي خلوت بشود شهر.. . مثل بمب منفجر شده بود اين اوشين . يك چيز حيرت آوري بود.. . من فكر مي كنم آنهايي كه تجربه داشتند در اين زمينه اگر پيش بيني مي كردند كه اين فيلم مي گيرد، باز نمي توانستند حدس بزنند كه درجه گيرايي اش اينقدر بالاست.

**اولين سريالي بود كه از آسياي شرق وارد صدا و سيماي ما شد؟

-دقيقاً . تصورم اين است كه اين به خاطر قصه و نوع بافت داستاني اش با روحيه ما ايراني ها و آسيايي ها نزديك است در هر زماني پخش شود به رغم اين همه فيلم، مخاطب آن را مي بينيد . اوشين از لحاظ قصه و سناريو يك خط داستاني دارد و مثل چيز كلاسيك ماندني است و در هر دوره تازگي دارد.

**اصل فيلم يك حواشي همراه خود داشت، اينكه اصل فيلم اوشين عوض شده است واقعا اينگونه بود؟

-من تا جايي كه اطلاع دارم خيلي تغيير نكرده است . من اصل آن را دارم و فرصت نكردم ببينم . آن زمان مي شنيدم كه داستان عوض شده و خود خانم ژاله علو هم مي گفت ولي آنطور نبود چون خط اصلي سرجايش بود و خيلي فرق نكرده بود. يك مكان بود كه اسمش عوض شده بود . مهم آد م ها و ديالوگ ها و احساسات بود كه سرجايش مانده بود . به همين علت خيلي به بافت كلي داستان فيلم صدمه نخورد و آن جذابيتش حفظ شد . يك مقدار هم با فرهنگ ما سازگارتر شد . شايد اگر قرار بود آنطوري باشد كه بوده شايد خيلي ها ديگر دوست نداشتند ببينند . يكدفعه چيزي دست به دست هم داد كه اين كار گل كند و هر چه از آن زد بيرون حُسن زد و عيب هايش فقط مي گفتند گذرا بود و تمام شد و مي رفت و هر چه بود حسن بود كه جلوه مي كرد در اين كار . خيلي از كار من تعريف مي كردند و به خاطر همين من را شرمنده كردند . و خيلي مهم شده بود و يك چيز خيلي عجيب بود كه ديگر هم به اين شدت اتفاق نيفتاد.

*هيچكس زمان دوبله اوشين من را نمي شناخت

**دوره پخش اول اوشين، وقتي بيرون مي رفتيد، مردم شما را مي شناختند؟

-نه . اصلاً . باور كنيد . مگر كسي تعمداً من را معرفي مي كرد . مثلاً رفتيم تئاتر ببينيم بعد آنجا هنرپيشه ها بودند من را دوستم معرفي كرد . و مكرر اين بود و دعوت هايي كه مي شدم در برنامه هاي مختلف به خاطر گويندگي در سريال اوشين بود و زياد با من مصاحبه شد چون بيرون نوعي كه حرف مي زدم آن نبود كه در دوبله است . الان خيلي پيش مي آيد چون صدايم پخته تر شده است.

**گويندگي نقش اوشين در كارتان هم تاثير گذاشت؟

-بله . البته بعد از اوشين كسي ريسك نمي كرد رُل اول را به من بدهند . من چون طعمش را چشيده بودم كه بزرگ گفتن هم يك لطف خاصي دارد شروع كردم به جوان گفتن و چون مي خواستم جوان بگويم اعلام كردم كه ديگر كارتون حرف نمي زنم و بعد ديگر به مرحله اي رسيدم كه جاي خوبي است.

**الان برايتان فرقي نمي كند؟

-الان ابداً فرقي نمي كند . چون وقتي اوشين را مي گفتم كار بلد نبودم، يك گوينده كارنابلد بودم اما چشمم دغدغه هايم بود گوشم كامل مي شنيد و بسيار هم نيرو داشتم چون جوان بودم الان 54 سالم است متاسفانه يك غده در سرم دارم كه يك در ميان اذيتم مي كند و دكتر گفته دست نزن چون روي بصل النخاع است، حجم ريه ام كم شده، چشمم ضعيف شده است از بس كه كار ديالوگ انجام دادم و گوشم هم مي گيرد الان كه كمي كار بلدم الان نه گوش و نه چشم دارم و نه نيرو دارم چون ضعيف شده ام.

**سريال اوشين كه پخش مي شد، خب اوشين زندگي پرفراز و نشيبي داشت آيا براي خودتان هم جذابيت داشت يا عادي بود؟

-نه ابداً عادي نبود . ولي بيشتر درگير انجام و اجرا بودم . يادم است خانم ژاله مي گفت مريم خيلي دلم برايت مي سوزد . آن موقع شبكه دو مثل الان نبود كه از لحاظ نشستن يك مقدار بهتر باشد، نيكمت ها و صندلي هاي چرخ دار نبود و نيمكت چوبي بود و بعضي از وقت ها خانم علو مي آمد و شانه هاي من را ماساژ مي داد چون از اولش بايد مي نشستم تا آخرش كه بلند مي شدم يعني خسته مي شدم ولي نيروي جواني، الان اگر بخواهم يك روز آنطوري كار كنم بايد يك هفته بروم تعطيلات از فرط خستگي.

حواسم جمع بود كه درست بگويم و مي دانستم گويندگاني هستند كه خيلي بهتر از من مي توانستند اجرا كنند و چون خانم ژاله اين كار را به من داده است بايد خيلي حواسم را جمع كنم و خيلي خوب كار كنم و اگر هم آن موقع زننده نبود براي اينكه من خيلي حواسم جمع بود يعني سعي مي كردم . الان تجربه دارم فيلمي كه مي رود روي صحنه مي دانم چه چيزي را بايد نگاه كنم و چه چيزي را بايد گوش كنم، ديالوگ انگليسي را گوش مي دهم ببينم چگونه صحبت مي كند . آن زمان اين تجربه ها را نداشتم فقط مي دانستم دختري است كه خيلي معصوم است و زير فشار زندگي است . يعني تجربيات راديويي را سعي كردم منتقل كنم به كار دوبله و با تمركز وحشتناك.

*دوست داشتم پيري اوشين را هم خودم حرف بزنم

**وقتي سريال تمام شد حس و حال شما چگونه بود؟

-من اصلاً نمي خواستم بيايم اما آمدم و گفتم و به خانم ژاله گفتم چشم . آمدم و بعد كه رفت جلو گفت جواني هايش را بگو گفتم چشم، وقتي گفتند مسني هايش را مي خواهند بدهند فهيمه راستگار كه خدا رحمتش كند، خودم را كشتم، و گفتم خدايا پيري هايش را بدهند من بگويم ولي عملاً نمي شد ولي الان اگر دوبله مي شد تعريف از خود نباشد سه تاي آن را راحت مي توانم بگويم كه كسي نتواند ايراد بگيرد.

** پس وقتي تمام شد شما ناراحت شديد؟

-وقتي كه تمام شد ميانسالي محول شد به خانم فهيمه راستگار . و دوست نشدم جدا شوم از كار . ولي بايد مي رفتم.

** غصه آن را نمي خوريد؟

-بله ولي نمي شد . ولي باورتان نمي شود وقتي فيلم پخش مي شد و ديالوگ ها را خانم زنده ياد فهيمه راستگار مي گفتند من هم مي گفتم . ولي نمي توانستم به خانم ژاله بگويم كه دوست دارم پيري هاي اوشين را هم خودم بگويم و براي اولين بار احساس آن زمانم را به شما مي گويم.

**دوست داريد فرزندتان دوبلور شود؟

-من توصيه اي بر پسرم ندارم دوست دارم، چون اين را ياد گرفتم كه هيچ چيزي را نبايد به بچه ها تحميل كرد بايد چيزي را كه بچه ها خودشان دوست دارند انجام دهند حتي اگر نازل باشد، چون بچه هم رشد روحي مي كند و هم رشد جسمي و هم براي جامعه مفيد باشد . پسر من اصلاً علاقه به كار دوبله ندارد و معتقد است من بهترين گوينده عالم هستم!

**آن زماني كه اوشين را مي گفتيد ازدواج كرده بوديد؟

-بله . متاهل بودم و پسرم يك يا دو سالش بود . پسرم « سام » الان 28 سالش است و به شطرنج علاقه دارد . ما حتي يك مدت استوديو زديم و فيلم و سريال هايي را دوبله كردم به اميد اينكه سام علاقمند شود ولي او دوست نداشت.

**الان با ديدن تكرار سريال چه حسي داريد؟

-كودكي هايش را شايد بتوانم با آرامش ببينم . ولي همش آرزو مي كردم وقتي سن بزرگسالي اوشين پخش مي شود برق كل مردم ايران برود.

**چرا؟

-چون فكر مي كنم كه رُل كودكي هايش را خوب حرف زده ام ولي در بزرگسالي هايش آن طور كه بايد و شايد نه.

**وقتي سريال پخش مي شد خيلي با فرهنگ مردم ايران در آن مقطع تاثير گذاشت؟ يكسري از رفتارهاي آن ها در خانواده ما ترويج شد؟

-هر چيزي كه همه گير مي شود يك تاثيراتي روي طبقات مختلف مي گذارد . براي من خيلي شيرين است كه قسمت اخلاق مداري اش ترويج شود . هر آدمي يك نفيس بودن و يك سرشت خوش و خوب در خودش دارد وقتي در ديگري مي بيند و تحسين مي كند سعي مي كند در خودش تقويت كند . سريال خوبي بود، اين سريال نشان مي دهد يك زني اينقدر تحت فشار و اينقدر مصمم و بعد چقدر صبور، صبرش فو ق العاده بود، صبر عجيبي داشت . به خصوص در ارتباط با مادرشوهرش.

خيلي انتخاب بازيگران خوب بوده چون بعداً اوشين بزرگ شده بود به قدرت رسيده بود و ديگر كسي براي او دلش نمي سوزد و كسي با او همذات پنداري نمي كرد . اگر اوشين جوان يك هنرپيشه ديگر را مي گذاشتند ولي نگاه او را نداشت . نگاهش خيلي فوق العاده بود . اين را آقاي ايرج رضايي به من مي گفت وقتي كه رُل مي دهي چشم ها را نگه كن و در اوشين سعي كردم حرف آقاي رضايي را عمل كنم ببينيد چه چشم هايي دارد اگر اين چشم را نداشت باز هم اينقدر گيرا بود . خيلي نگاهش فوق العاده بود و انگار سرنوشتش و صبرش و غمش در چشم هايش بود . چشم هايش خيلي دوست داشتني بود...

خانواده مريم شيرزاد همسر وي مريم شيرزاد ميباشد.پسرش سينا زند، دوبلر مي باشند.سينا زند به انگليس مهاجرت كرده و به شبكه ماهواره اي جم پيوسته و مشغول به دوبله در اين شبكه ميباشد . مريم شيرزاد از سال ۱۳۵۰ فعاليت حرفه اي خود را با ورود به راديو آغاز كرد و سپس گوينده برنامه كودك راديو شد . وي در سال ۵۸ به عرصه دوبله رسيد و به طور رسمي كار خود را در اين حوزه شروع كرد . شايد خيلي ها صداي خانم شيرزاد را با اوشين، و آن شرلي بشناسند، اما نكته اي كه مطرح است حضور ساليان طولاني اين دوبلور و گوينده در اين حيطه است و اينكه در اين مدت به نسبت ساير رقبايش حضور قابل قبولي داشته است . *خانم شيرزاد اولين فيلمي كه شما دوبله آن را انجام داديد، چه كاري بود؟ -مسافر كوچولو اولين فعاليت حرفه اي من در حوزه دوبله بود و بعد از آن سريال « سالهاي دور از خانه » و كاراكتر اوشين كه هنوز هم مردم در صفحات اجتماعي از علاقه خود به اين شخصيت و همچنين سريال صحبت مي كنند . *شما در آغاز به كار در حرفه دوبله سريال و فيلم هاي شاخصي را دوبله كرديد، طوري كه شايد براي هم دوره اي هايتان هيچوقت اتفاق نمي افتاد! -از اين موضوع بسيار خوشحالم كه اغلب كارهايي كه دوبله كردم از بهترين آثار زمان خود شده اند . الان كه در مورد آن زمان صحبت مي كنم، برايم شبيه خوابي شيرين است كه مثل واقعيت برايم ملموس نيست . به هر حال همه اين ها برايم خوشايند است چراكه پايه كاريم با همين كار ها شروع شد . همانطور كه خودتان هم به آن اشاره كرديد، تمام كارهايي كه من در اين سال ها انجام دادم به طرز عجيبي با موفقيت روبرو شدند و من نسبت به همه آن ها همين حس را دارم . ضمن اينكه مي دانم كه خيلي راحت هم مي شد كارم براي مخاطب و مردم جذاب نباشد و به عبارتي نگيرد! اما خدا را شاكرم كه همه چيز به خوبي پيش رفت . اين موضوع را قبول دارم كه داستان اوشين بسيار جذاب بود، اما به خاطر انتخاب هاي درست و به جاي خانم علو ( مدير دوبلاژ سريال ) اغلب مردم هنوز اين سريال را در خاطر دارند . *خاطره انگيزترين كارهايي كه در اين سال ها انجام داديد، چه براي خودتان و چه براي مخاطب چه كارهايي بودند؟ -تمام كارهايم را دوست دارم، اما از بين همه آن ها آن شرلي، ناوارو، سارا در مدار صفر درجه و مريم مقدس از بهترين كارهايم بودند . در حال حاضر و بعد از مدت زماني كه در اين حوزه كار كردم، به سختي كارمان در دوبله پي بردم يعني زمان كه مي گذرد با كار بيشتر و پيشرفت در كار ،متوجه مي شويد اينكه فقط بگوييد و سينك بگوييد نيست،بايد طوري بگوييد كه با عكس و زندگي و نقش يكي باشد . *فكر نمي كنيد علاوه بر اينكه شما از همان ابتدا كار خود را به خوبي بلد بوديد، اما عنصري به نام شانس نيز در جايگاه كاريتان دخيل بوده است؟! -به عقيده من خدا با من بوده و كمك كرده و آن شانس هم كه شما مي گوييد، توجه و التفات خداوند بوده است كه مرا در اين جايگاه به خوبي قرار داده است . درادامه هم انتخاب درست مدير دوبلاژ ها و اعتمادي كه به من كردند و همچنين نقش هاي اصلي را به من سپردند نيز در اين ميان تاثير به سزايي داشته است . يادم هست در سريال « مدار صفر درجه » نقش سارا، انتخاب درست بهرام زند بود كه مرا در جاي خوبي قرار داد.

در ابتداي برنامه شب گذشته « خندوانه » ، قسمت هايي از اجراي نمايش سه گروه پرور، رودكي و بنفشه خواه كه در فينال مسابقه « خندوانه » شركت كرده بودند، پخش شد . پس از آن نمايشي توسط نيما اجرا شد و در ادامه آيتمي در خصوص شهر زيباي رشت پخش شد. در بخش ديگر برنامه مريم شيرزاد دوبلور به دعوت رامبد جوان به روي صحنه آمد . شيرزاد در ابتدا از سختي هاي كار و اينكه مانند كار در معدن دشوار است، گفت و اينكه به خواست خود، مدتي است كه كم كار مي كند. وي ادامه داد : متاسفانه همه مي خواهند دوبلور شوند، ولي كار سختي است و حرفي كه مي زنيم حرف معمولي نيست و با نقشي كه مي گوييم تغيير احوال پيدا مي كنيم . دوبله خيلي انرژي مي برد اما خوب شيرين هم هست.شيرزاد در مورد نقش هاي مختلفي كه دوبله مي كند، گفت : جان مايه صدا يكي است اما فضاي نقش و ديالوگ ها موجب مي شود كه صدا با نقش عجين شود . مهمان برنامه « خندوانه » ، در ادامه از دلتنگي براي خنده مادرش و خاطره اي از وي گفت و زماني كه به شدت از سوسك مي ترسيده است . البته رامبد جوان هم از ترس خود از اين موجود گفت و قول داد براي غلبه بر اين ترس يكبار يك سوسك زنده را جلوي دوربين در كف دستش بگذارد.شيرزاد در ادامه از كارگرداني در راديو و اينكه فقط به يكسري از جوك هاي خاص مي خندد، گفت.اين دوبلور در مورد آشپزي خود بيان كرد : از لحاظ ظرافت، كار بسيار زنانه اي است اما بهترين آشپزهاي دنيا آقايان هستند و خود من هم سوپ جو را خيلي خوب مي پزم و قرار بر اين شد كه يكبار به استوديوي « خندوانه » بيايد و براي همه سوپ جو بپزد.وي در ادامه به درخواست رامبد جوان در نقش هاي مختلفي صحبت كرد كه يكي از آن ها اين بود كه به جاي همسر رئيس جمهور جمله اي بگويد.شيرزاد در پاسخ به سوال جوان مبني بر اينكه اگر رئيس جمهور بوديد، براي مردم چه كاري انجام مي داديد؟، گفت : حتما يك راهي پيدا مي كردم كه با درصد خفيفي از مردم رخ به رخ حرف بزنم و حقيقت محض را بشنوم . در بخش پاياني برنامه بعد از ادامه نمايش توسط نيما، كمدين علي مسعودي ( مشهدي ) به روي صحنه آمد و خاطره اي از دوران سربازي خود تعريف كرد و برنامه به پايان رسيد.

مريم شيرزاد - بازيگر - كودك - هنر - نوجوان - صدا -

دوبلر و گوينده ي راديو . متولد سال ۱۳۳۸ در تهران است . مريم شيرزاد فعاليت هنري خود را با گويندگي در برنامه كودك راديو شروع كرد و بعد از انقلاب و از سال ۱۳۵۹ جذب دوبله شد . گويندگي در نقش اوشين در سريال سالهاي دور از خانه، در نقش شازده كوچولو و در نقش آن شرلي در سريال رؤياي سبز از كارهاي مريم شيرزاد مي باشد.

شركت در دوبله همزمان در جشنواره فيلمهاي كودك و نوجوان اصفهان چندين دوره

سريال ( سال هاي دور از خانه ) « اوشين » براي اولين بار حدود 30 سال پيش براي اولين بار از شبكه دو سيما پخش شد و مخاطبان بسياري در كشورمان درگير زندگي شخصيت اصلي اين سريال يعني زني به نام اوشين شدند كه از كودكي تا لحظه مرگ شرايط سخت و متفاوتي را گذراند . اما يكي از عوامل جذابيت اين سريال، دوبله خوب و روان آن بود كه به همت « ژاله علو » انجام شده بود و به جاي شخصيت اصلي اين سريال در دوران كودكي و بزرگسالي « مريم شيرزاد » سخن گفت . پخش اين سريال به نيمه رسيده و طبق اعلام نظرسنجي هنوز و پس از گذشت 30 سال بيش از 57 درصد بيننده دارد . آنچه در ادامه مي خوانيد گفت وگو با شيرزاد گوينده نقش اوشين است :

**زمان دوبله سريال اوشين چند سالتان بود؟

-فكر كنم 25 يا 26 سالم بود.

**هنگام دوبله سريال اوشين چند سال سابقه فعاليت داشتيد؟

-من 12 سالم كه بود گوينده برنامه كودك راديو بودم . بعد سال 58 و 59 آمدم دوبله . قبلش گوينده راديو بودم و در نمايش هاي راديو گوينده كودك بودم . در راديو هم گوينده بودم و هم كار نمايش انجام مي دادم . اوشين را هم در سال هاي 64 و 65 كار كردم.

**متولد چه سالي هستيد؟

- من متولد 1338 هستم.

*پيش از اوشين به جاي مسافر كوچولو صحبت كرده بودم

**چطور براي دوبله اوشين انتخاب شديد؟

-آن زمان يك وضعيتي در دوبله ايجاد شده بود كه دوست نداشتم بروم . يك روز آمدم خانه و گريه كردم. پدرم گفت اين چه كاري است مي روي در اتاقت گريه مي كني؟ گفتم اذيت مي شوم، گفت اگر اذيت مي شوي نرو و اگر مي روي گريه نكن. همان زمان ها بود كه آقايي زنگ زدند به من براي كار خانم ژاله علو، گفتند شما بياييد . گفتم من ديگر نمي آيم از ايشان تشكر كنيد . چون خانم ژاله هم از راديو واحد نمايش راديو من را مي شناختند، ايشان راديو هم مي آمدند و وقتي پيش هم بوديم به من مي گفتند هم خال من بشين كنار من . ( چون دو نفرمان روي چانه هايمان خال داشتيم. ) ايشان به خانم ژاله مي گويند كه من نمي آيم . البته سريال مسافر كوچولو را هم آن موقع كار كرده بودم . ولي اذيت مي كردند يعني يك طور رقابت نابرابر بود . يكي كه مي آمد كارش خوب بود سعي مي كردند سرش را زير آب بكنند . حضور يك آدم جديد كه يك مقدار بيشتر از خودش پيش برود در هر سيستمي همين طور است به ندرت پيش مي آيد آدم ها پذيرا باشند به خصوص آنهايي كه بي استعداد هستند از اينكه آدمي سرجايش است و درست است خرسند نيستند و بنابراين سعي مي كنند او را يك طوري آزرده كنند تا از آن دايره دور شود.

**در نهايت چه شد كه راضي شديد؟

-به هر تقدير من از محيط گرم و صميمي آمده بودم اين چيز ها را نمي توانستم بپذيرم . يعني صفا و صميمت من را كوك مي كرد كه كارم را انجام دهم و عكس آن من را قفل مي كرد در خودم و نمي توانستم كارم را انجام دهم . جوان بودم و بيشتر احساساتي بودم . الان 54 سالم است همه عالم بريزند سرم مشكلي برايم پيش نمي آيد. آن آقا به خانم ژاله مي گويد كه فلاني نمي آيد، بعد دوباره آن آقا به من زنگ زد و گفت خانم ژاله قبول نكرد و گفت شما خودتان تماس بگيريد . من هم گفتم چشم . زنگ زدم و گفت دختر تو چرا نمي آيي؟ گفت نه . گفتم شما مي دانيد محيط دوبله چگونه است با روحيه من سازگار نيست . خانم علو گفت نه من خواهش مي كنم تو بيا رُل اين بچه را بگو ديگر نيا . گفتم چشم . بعد آمدم و بچگي اوشين را گفتم و بعد از چند مدت كه گذشت گفت مريم بيا بزرگي او را هم تو بگو، گفتم خانم ژاله نمي توانم . گفت من كمكت مي كنم، گفتم من تا حالا بزرگسال نگفتم، آن اولين كاري بود كه به زبان بزرگسال دوبله مي كردم . و واقعاً چقدر مهربانانه و چقدر مادرانه و انساني و با عاطفه و لطف و صفا به من كمك كردند و من تا زنده هستم خودم را مديون و ممنون ايشان مي دانم.

**شما به واسطه صدا نمي توانستيد رُل بزرگ را بگوييد يا تجربه نداشتيد؟

-من 25 سالم، طبيعتاً يك صداي 25 ساله داشتم ولي چون مدام كار كرده بودم كه جاي بچه ها حرف بزنم و وقتي رُل را انتخاب مي كنم يك خط دو خط نيست . و اين حس صدا و اين تجربه داشتم مي دانستم چون كار نمايش كرده بودم، هم بايد صدايم را حفظ كنم و هم صدايم به آن شخصيت بخورد، اين ها را ياد گرفته بودم چند سالي كه در دوبله مانده بودم مي دانستم بايد صدا حفظ شود و وقتي مونولوگ دارم اين كار دشوارتر است . الان هم اگر پيرزن هم به من بدهند مي توانم صدايم را ده ساعت صدايم را براي پيرزن نگه دارم . يعني به هر كيفيتي كه حرف زدم آن را ادامه دهم ولي اين بعد از گذشت 30 سال كار است نه براي كسي كه 6، 5 سال در كار دوبله آمده و جاي نقش اول جوان حرف نزده است و مي دانستم اين نقش چقدر دراماتيك است و بايد پر از حس و حال باشد . خيلي هم دوست داشتم ولي مي ترسيدم از اينكه بازنده بشوم و بد بگويم . اما برايم عجيب است كه خيلي با استقبال روبرو شد.

*زمان دوبله اوشين به مسافرتي تكرار نشدني رفتم

**پس با كمك خانم علو نقش بزرگسالي اوشين را هم گفتيد؟

-بله . البته يكسري اتفاقات هم افتاد . مثلا من يك هفته بايد يك سفري را مي رفتم به من گفتند اگر بروي گوينده را عوض مي كنيم من گفتم بايد اين سفر را بروم به خاطر اينكه مدتي پس از مرگ پدرم، همه خانواده براي فوت پدر جمع شده بودند و مي خواستيم دور هم باشيم و با هم خاطرات پدر را تعريف كنيم و كمي به آرامش برسيم . گفتند نمي شود سريال روي آنتن است . آن موقع اين حرف را زدم آن ها گفتند اِ .. . اين پر رو شده است حالا شايد با گذشت زمان يك حرمتي داشته باشم و به حرف من گوش دهند ولي آن زمان اين به ذهن آن ها آمد كه اين پر رو شده است و رُل اول را مي گويد حالا ژست مي گيرد . بعد گفتند نه نمي شه . گوينده اش را عوض مي كنيم و ديگر همان مي ماند . گفتم باشد و رفتم . ما رفتيم زيباكنار كه غم پدرم يادمان برود و مادرم سرحال شود.

الان خوشحال هستم كه اين كار را كرده ام، آن سفر را رفتم كه مادرم بود و الان نيست، برادر بزرگم بود كه الان نيست كه الان غبطه نمي خورم كه آن سفر را رفتم و با اينكه آن سريال مهم شده و مردم دوست شده بودند، ولي من آن سفر را رفتم چون ديگر پيش نيامد كه ما دسته جمعي سفر برويم.

اگر آن سفر را نمي رفتم الان زار زار گريه مي كردم چون ديگر نه مادرم هست و نه برادرم كه سفر برويم. نمي توانستيم تاريخ سفر را عوض كنيم، خواهر و برادرم بايد برمي گشتند و هيچ طوري جور نمي شد و تابستان هم بود . تلويزيون را روشن كرديم و گفتند ناراحت نيستي گفتم نه ولي ته دلم ناراحت بودم چون با اوشين دوست شده بودم . ديدم خانم افشاري اوشين را مي گويند و خيلي خوب گفتند . برگشتم تهران يادم نيست چه كسي به من زنگ زد و به من گفتن بيا.. . گفتم براي چه كاري؟ گفت اوشين ديگر، گفتم مگر شما نگفتيد گوينده را عوض كرديد؟ گفتند نه بيا. مردم پاشنه تلفن روابط عمومي را از جا درآورده بودند كه چرا دوبلور اوشين را عوض كرده ايد؟ اينقدر تلفن زده بودند كه گروه پشيمان شده بودند . اين ها واقعاً مصمم بودند با آن خانم ادامه بدهند.من يادم است راديو پيام كار مي كردم يك نفر كه بولتن مي آورد مي گفت اين بولتن تمامش اين است كه چرا دوبلور اوشين عوض شده است . اگر انسان نيتش خير باشد و خودخواهانه نباشد عالم و كائنات و پروردگار همه چيز آدم درست مي آورد سر جاي خودش.

*دوبله سريال اوشين نان داغ كباب داغ بود

**آن موقع دوبله را هفته به هفته انجام مي داديد؟

-بله مثل نان داغ كباب داغ بود . ما هر هفته سريال را براي هفته بعد دوبله مي كرديم و فشار كار زيادي بر ما بود.

**زماني كه اوشين پخش مي شد شما فكر مي كرديد اينقدر بگيرد؟

-ابدا اولاً خيلي تجربه نداشتم كه بفهمم و الان هم لاجرم از تجربه مي فهمم كه اين فيلم مي گيرد و اين فيلم خوب است و آن موقع اينقدر تجربه نداشتم در كار دوبله كه بفهمم . اما اينكه خيلي خلوت بشود شهر.. . مثل بمب منفجر شده بود اين اوشين . يك چيز حيرت آوري بود.. . من فكر مي كنم آنهايي كه تجربه داشتند در اين زمينه اگر پيش بيني مي كردند كه اين فيلم مي گيرد، باز نمي توانستند حدس بزنند كه درجه گيرايي اش اينقدر بالاست.

**اولين سريالي بود كه از آسياي شرق وارد صدا و سيماي ما شد؟

-دقيقاً . تصورم اين است كه اين به خاطر قصه و نوع بافت داستاني اش با روحيه ما ايراني ها و آسيايي ها نزديك است در هر زماني پخش شود به رغم اين همه فيلم، مخاطب آن را مي بينيد . اوشين از لحاظ قصه و سناريو يك خط داستاني دارد و مثل چيز كلاسيك ماندني است و در هر دوره تازگي دارد.

**اصل فيلم يك حواشي همراه خود داشت، اينكه اصل فيلم اوشين عوض شده است واقعا اينگونه بود؟

-من تا جايي كه اطلاع دارم خيلي تغيير نكرده است . من اصل آن را دارم و فرصت نكردم ببينم . آن زمان مي شنيدم كه داستان عوض شده و خود خانم ژاله علو هم مي گفت ولي آنطور نبود چون خط اصلي سرجايش بود و خيلي فرق نكرده بود. يك مكان بود كه اسمش عوض شده بود . مهم آد م ها و ديالوگ ها و احساسات بود كه سرجايش مانده بود . به همين علت خيلي به بافت كلي داستان فيلم صدمه نخورد و آن جذابيتش حفظ شد . يك مقدار هم با فرهنگ ما سازگارتر شد . شايد اگر قرار بود آنطوري باشد كه بوده شايد خيلي ها ديگر دوست نداشتند ببينند . يكدفعه چيزي دست به دست هم داد كه اين كار گل كند و هر چه از آن زد بيرون حُسن زد و عيب هايش فقط مي گفتند گذرا بود و تمام شد و مي رفت و هر چه بود حسن بود كه جلوه مي كرد در اين كار . خيلي از كار من تعريف مي كردند و به خاطر همين من را شرمنده كردند . و خيلي مهم شده بود و يك چيز خيلي عجيب بود كه ديگر هم به اين شدت اتفاق نيفتاد.

*هيچكس زمان دوبله اوشين من را نمي شناخت

**دوره پخش اول اوشين، وقتي بيرون مي رفتيد، مردم شما را مي شناختند؟

-نه . اصلاً . باور كنيد . مگر كسي تعمداً من را معرفي مي كرد . مثلاً رفتيم تئاتر ببينيم بعد آنجا هنرپيشه ها بودند من را دوستم معرفي كرد . و مكرر اين بود و دعوت هايي كه مي شدم در برنامه هاي مختلف به خاطر گويندگي در سريال اوشين بود و زياد با من مصاحبه شد چون بيرون نوعي كه حرف مي زدم آن نبود كه در دوبله است . الان خيلي پيش مي آيد چون صدايم پخته تر شده است.

**گويندگي نقش اوشين در كارتان هم تاثير گذاشت؟

-بله . البته بعد از اوشين كسي ريسك نمي كرد رُل اول را به من بدهند . من چون طعمش را چشيده بودم كه بزرگ گفتن هم يك لطف خاصي دارد شروع كردم به جوان گفتن و چون مي خواستم جوان بگويم اعلام كردم كه ديگر كارتون حرف نمي زنم و بعد ديگر به مرحله اي رسيدم كه جاي خوبي است.

**الان برايتان فرقي نمي كند؟

-الان ابداً فرقي نمي كند . چون وقتي اوشين را مي گفتم كار بلد نبودم، يك گوينده كارنابلد بودم اما چشمم دغدغه هايم بود گوشم كامل مي شنيد و بسيار هم نيرو داشتم چون جوان بودم الان 54 سالم است متاسفانه يك غده در سرم دارم كه يك در ميان اذيتم مي كند و دكتر گفته دست نزن چون روي بصل النخاع است، حجم ريه ام كم شده، چشمم ضعيف شده است از بس كه كار ديالوگ انجام دادم و گوشم هم مي گيرد الان كه كمي كار بلدم الان نه گوش و نه چشم دارم و نه نيرو دارم چون ضعيف شده ام.

**سريال اوشين كه پخش مي شد، خب اوشين زندگي پرفراز و نشيبي داشت آيا براي خودتان هم جذابيت داشت يا عادي بود؟

-نه ابداً عادي نبود . ولي بيشتر درگير انجام و اجرا بودم . يادم است خانم ژاله مي گفت مريم خيلي دلم برايت مي سوزد . آن موقع شبكه دو مثل الان نبود كه از لحاظ نشستن يك مقدار بهتر باشد، نيكمت ها و صندلي هاي چرخ دار نبود و نيمكت چوبي بود و بعضي از وقت ها خانم علو مي آمد و شانه هاي من را ماساژ مي داد چون از اولش بايد مي نشستم تا آخرش كه بلند مي شدم يعني خسته مي شدم ولي نيروي جواني، الان اگر بخواهم يك روز آنطوري كار كنم بايد يك هفته بروم تعطيلات از فرط خستگي.

حواسم جمع بود كه درست بگويم و مي دانستم گويندگاني هستند كه خيلي بهتر از من مي توانستند اجرا كنند و چون خانم ژاله اين كار را به من داده است بايد خيلي حواسم را جمع كنم و خيلي خوب كار كنم و اگر هم آن موقع زننده نبود براي اينكه من خيلي حواسم جمع بود يعني سعي مي كردم . الان تجربه دارم فيلمي كه مي رود روي صحنه مي دانم چه چيزي را بايد نگاه كنم و چه چيزي را بايد گوش كنم، ديالوگ انگليسي را گوش مي دهم ببينم چگونه صحبت مي كند . آن زمان اين تجربه ها را نداشتم فقط مي دانستم دختري است كه خيلي معصوم است و زير فشار زندگي است . يعني تجربيات راديويي را سعي كردم منتقل كنم به كار دوبله و با تمركز وحشتناك.

*دوست داشتم پيري اوشين را هم خودم حرف بزنم

**وقتي سريال تمام شد حس و حال شما چگونه بود؟

-من اصلاً نمي خواستم بيايم اما آمدم و گفتم و به خانم ژاله گفتم چشم . آمدم و بعد كه رفت جلو گفت جواني هايش را بگو گفتم چشم، وقتي گفتند مسني هايش را مي خواهند بدهند فهيمه راستگار كه خدا رحمتش كند، خودم را كشتم، و گفتم خدايا پيري هايش را بدهند من بگويم ولي عملاً نمي شد ولي الان اگر دوبله مي شد تعريف از خود نباشد سه تاي آن را راحت مي توانم بگويم كه كسي نتواند ايراد بگيرد.

** پس وقتي تمام شد شما ناراحت شديد؟

-وقتي كه تمام شد ميانسالي محول شد به خانم فهيمه راستگار . و دوست نشدم جدا شوم از كار . ولي بايد مي رفتم.

** غصه آن را نمي خوريد؟

-بله ولي نمي شد . ولي باورتان نمي شود وقتي فيلم پخش مي شد و ديالوگ ها را خانم زنده ياد فهيمه راستگار مي گفتند من هم مي گفتم . ولي نمي توانستم به خانم ژاله بگويم كه دوست دارم پيري هاي اوشين را هم خودم بگويم و براي اولين بار احساس آن زمانم را به شما مي گويم.

**دوست داريد فرزندتان دوبلور شود؟

-من توصيه اي بر پسرم ندارم دوست دارم، چون اين را ياد گرفتم كه هيچ چيزي را نبايد به بچه ها تحميل كرد بايد چيزي را كه بچه ها خودشان دوست دارند انجام دهند حتي اگر نازل باشد، چون بچه هم رشد روحي مي كند و هم رشد جسمي و هم براي جامعه مفيد باشد . پسر من اصلاً علاقه به كار دوبله ندارد و معتقد است من بهترين گوينده عالم هستم!

**آن زماني كه اوشين را مي گفتيد ازدواج كرده بوديد؟

-بله . متاهل بودم و پسرم يك يا دو سالش بود . پسرم « سام » الان 28 سالش است و به شطرنج علاقه دارد . ما حتي يك مدت استوديو زديم و فيلم و سريال هايي را دوبله كردم به اميد اينكه سام علاقمند شود ولي او دوست نداشت.

**الان با ديدن تكرار سريال چه حسي داريد؟

-كودكي هايش را شايد بتوانم با آرامش ببينم . ولي همش آرزو مي كردم وقتي سن بزرگسالي اوشين پخش مي شود برق كل مردم ايران برود.

**چرا؟

-چون فكر مي كنم كه رُل كودكي هايش را خوب حرف زده ام ولي در بزرگسالي هايش آن طور كه بايد و شايد نه.

**وقتي سريال پخش مي شد خيلي با فرهنگ مردم ايران در آن مقطع تاثير گذاشت؟ يكسري از رفتارهاي آن ها در خانواده ما ترويج شد؟

-هر چيزي كه همه گير مي شود يك تاثيراتي روي طبقات مختلف مي گذارد . براي من خيلي شيرين است كه قسمت اخلاق مداري اش ترويج شود . هر آدمي يك نفيس بودن و يك سرشت خوش و خوب در خودش دارد وقتي در ديگري مي بيند و تحسين مي كند سعي مي كند در خودش تقويت كند . سريال خوبي بود، اين سريال نشان مي دهد يك زني اينقدر تحت فشار و اينقدر مصمم و بعد چقدر صبور، صبرش فو ق العاده بود، صبر عجيبي داشت . به خصوص در ارتباط با مادرشوهرش.

خيلي انتخاب بازيگران خوب بوده چون بعداً اوشين بزرگ شده بود به قدرت رسيده بود و ديگر كسي براي او دلش نمي سوزد و كسي با او همذات پنداري نمي كرد . اگر اوشين جوان يك هنرپيشه ديگر را مي گذاشتند ولي نگاه او را نداشت . نگاهش خيلي فوق العاده بود . اين را آقاي ايرج رضايي به من مي گفت وقتي كه رُل مي دهي چشم ها را نگه كن و در اوشين سعي كردم حرف آقاي رضايي را عمل كنم ببينيد چه چشم هايي دارد اگر اين چشم را نداشت باز هم اينقدر گيرا بود . خيلي نگاهش فوق العاده بود و انگار سرنوشتش و صبرش و غمش در چشم هايش بود . چشم هايش خيلي دوست داشتني بود...

خانواده مريم شيرزاد همسر وي مريم شيرزاد ميباشد.پسرش سينا زند، دوبلر مي باشند.سينا زند به انگليس مهاجرت كرده و به شبكه ماهواره اي جم پيوسته و مشغول به دوبله در اين شبكه ميباشد . مريم شيرزاد از سال ۱۳۵۰ فعاليت حرفه اي خود را با ورود به راديو آغاز كرد و سپس گوينده برنامه كودك راديو شد . وي در سال ۵۸ به عرصه دوبله رسيد و به طور رسمي كار خود را در اين حوزه شروع كرد . شايد خيلي ها صداي خانم شيرزاد را با اوشين، و آن شرلي بشناسند، اما نكته اي كه مطرح است حضور ساليان طولاني اين دوبلور و گوينده در اين حيطه است و اينكه در اين مدت به نسبت ساير رقبايش حضور قابل قبولي داشته است . *خانم شيرزاد اولين فيلمي كه شما دوبله آن را انجام داديد، چه كاري بود؟ -مسافر كوچولو اولين فعاليت حرفه اي من در حوزه دوبله بود و بعد از آن سريال « سالهاي دور از خانه » و كاراكتر اوشين كه هنوز هم مردم در صفحات اجتماعي از علاقه خود به اين شخصيت و همچنين سريال صحبت مي كنند . *شما در آغاز به كار در حرفه دوبله سريال و فيلم هاي شاخصي را دوبله كرديد، طوري كه شايد براي هم دوره اي هايتان هيچوقت اتفاق نمي افتاد! -از اين موضوع بسيار خوشحالم كه اغلب كارهايي كه دوبله كردم از بهترين آثار زمان خود شده اند . الان كه در مورد آن زمان صحبت مي كنم، برايم شبيه خوابي شيرين است كه مثل واقعيت برايم ملموس نيست . به هر حال همه اين ها برايم خوشايند است چراكه پايه كاريم با همين كار ها شروع شد . همانطور كه خودتان هم به آن اشاره كرديد، تمام كارهايي كه من در اين سال ها انجام دادم به طرز عجيبي با موفقيت روبرو شدند و من نسبت به همه آن ها همين حس را دارم . ضمن اينكه مي دانم كه خيلي راحت هم مي شد كارم براي مخاطب و مردم جذاب نباشد و به عبارتي نگيرد! اما خدا را شاكرم كه همه چيز به خوبي پيش رفت . اين موضوع را قبول دارم كه داستان اوشين بسيار جذاب بود، اما به خاطر انتخاب هاي درست و به جاي خانم علو ( مدير دوبلاژ سريال ) اغلب مردم هنوز اين سريال را در خاطر دارند . *خاطره انگيزترين كارهايي كه در اين سال ها انجام داديد، چه براي خودتان و چه براي مخاطب چه كارهايي بودند؟ -تمام كارهايم را دوست دارم، اما از بين همه آن ها آن شرلي، ناوارو، سارا در مدار صفر درجه و مريم مقدس از بهترين كارهايم بودند . در حال حاضر و بعد از مدت زماني كه در اين حوزه كار كردم، به سختي كارمان در دوبله پي بردم يعني زمان كه مي گذرد با كار بيشتر و پيشرفت در كار ،متوجه مي شويد اينكه فقط بگوييد و سينك بگوييد نيست،بايد طوري بگوييد كه با عكس و زندگي و نقش يكي باشد . *فكر نمي كنيد علاوه بر اينكه شما از همان ابتدا كار خود را به خوبي بلد بوديد، اما عنصري به نام شانس نيز در جايگاه كاريتان دخيل بوده است؟! -به عقيده من خدا با من بوده و كمك كرده و آن شانس هم كه شما مي گوييد، توجه و التفات خداوند بوده است كه مرا در اين جايگاه به خوبي قرار داده است . درادامه هم انتخاب درست مدير دوبلاژ ها و اعتمادي كه به من كردند و همچنين نقش هاي اصلي را به من سپردند نيز در اين ميان تاثير به سزايي داشته است . يادم هست در سريال « مدار صفر درجه » نقش سارا، انتخاب درست بهرام زند بود كه مرا در جاي خوبي قرار داد.

در ابتداي برنامه شب گذشته « خندوانه » ، قسمت هايي از اجراي نمايش سه گروه پرور، رودكي و بنفشه خواه كه در فينال مسابقه « خندوانه » شركت كرده بودند، پخش شد . پس از آن نمايشي توسط نيما اجرا شد و در ادامه آيتمي در خصوص شهر زيباي رشت پخش شد. در بخش ديگر برنامه مريم شيرزاد دوبلور به دعوت رامبد جوان به روي صحنه آمد . شيرزاد در ابتدا از سختي هاي كار و اينكه مانند كار در معدن دشوار است، گفت و اينكه به خواست خود، مدتي است كه كم كار مي كند. وي ادامه داد : متاسفانه همه مي خواهند دوبلور شوند، ولي كار سختي است و حرفي كه مي زنيم حرف معمولي نيست و با نقشي كه مي گوييم تغيير احوال پيدا مي كنيم . دوبله خيلي انرژي مي برد اما خوب شيرين هم هست.شيرزاد در مورد نقش هاي مختلفي كه دوبله مي كند، گفت : جان مايه صدا يكي است اما فضاي نقش و ديالوگ ها موجب مي شود كه صدا با نقش عجين شود . مهمان برنامه « خندوانه » ، در ادامه از دلتنگي براي خنده مادرش و خاطره اي از وي گفت و زماني كه به شدت از سوسك مي ترسيده است . البته رامبد جوان هم از ترس خود از اين موجود گفت و قول داد براي غلبه بر اين ترس يكبار يك سوسك زنده را جلوي دوربين در كف دستش بگذارد.شيرزاد در ادامه از كارگرداني در راديو و اينكه فقط به يكسري از جوك هاي خاص مي خندد، گفت.اين دوبلور در مورد آشپزي خود بيان كرد : از لحاظ ظرافت، كار بسيار زنانه اي است اما بهترين آشپزهاي دنيا آقايان هستند و خود من هم سوپ جو را خيلي خوب مي پزم و قرار بر اين شد كه يكبار به استوديوي « خندوانه » بيايد و براي همه سوپ جو بپزد.وي در ادامه به درخواست رامبد جوان در نقش هاي مختلفي صحبت كرد كه يكي از آن ها اين بود كه به جاي همسر رئيس جمهور جمله اي بگويد.شيرزاد در پاسخ به سوال جوان مبني بر اينكه اگر رئيس جمهور بوديد، براي مردم چه كاري انجام مي داديد؟، گفت : حتما يك راهي پيدا مي كردم كه با درصد خفيفي از مردم رخ به رخ حرف بزنم و حقيقت محض را بشنوم . در بخش پاياني برنامه بعد از ادامه نمايش توسط نيما، كمدين علي مسعودي ( مشهدي ) به روي صحنه آمد و خاطره اي از دوران سربازي خود تعريف كرد و برنامه به پايان رسيد.

مريم شيرزاد - بازيگر - كودك - هنر - نوجوان - صدا -
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 35

درباره ما
موضوعات
آمار سایت
  • کل مطالب : 353
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • بازدید امروز : 60
  • بازدید کننده امروز : 1
  • باردید دیروز : 27
  • بازدید کننده دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 61
  • بازدید ماه : 247
  • بازدید سال : 2878
  • بازدید کلی : 215882
  • <
    پیوندهای روزانه
    آرشیو
    اطلاعات کاربری
    نام کاربری :
    رمز عبور :
  • فراموشی رمز عبور؟
  • خبر نامه


    معرفی وبلاگ به یک دوست


    ایمیل شما :

    ایمیل دوست شما :



    کدهای اختصاصی